جدول جو
جدول جو

معنی عید ما - جستجوی لغت در جدول جو

عید ما
ماه نوروز، اسفندماه فرس قدیم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ فَ زَ دَ / دِ)
عیب نماینده. آنچه و آنکه عیب و نقص را بنمایاند:
بیش جان را نکنم زنگ زده
کآینه عیب نمایست مرا.
خاقانی.
در گفتن عیب دگران بسته زبان باش
از خوبی خود عیب نمای دگران باش.
واعظ قزوینی
لغت نامه دهخدا
(اَیْ یَ دَلْ لاه)
خدای مؤید دارد. خدای یاری دهد: گفت اید اﷲ الوزیر امیرالمؤمنین وی را (طاهر) از فروددست تر اولیاء و حشم خویش بدست گرفته و سینۀ او بشکافت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 135)
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ)
گیاهی است، کوهستانی او در قلل و شواهق روید به ارتفاع ذراعی، با شاخه های اغبر، و آن را برگ و تخم نباشد و سخت معقد و پرگره است و پوستی ستبر دارد. این پوست بگیرند و نرم بسایند و بر جراحتهای تازه ضماد کنند، گوشت برویاند. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی علفی، بدون برگ و بدون گل که دارای ساقه های خاکستری رنگ است و در مناطق مرتفع کوهستانی میروید. (فرهنگ فارسی معین، از مفردات ابن بیطار).
لغت نامه دهخدا
ابن سعید مالکی مکنی به ابوالحسین. یکی از مشاهیر طبقۀ عرفا در مائۀ سیم هجریه بوده و با شیخ جنید و ابوالحسین نوری صحبت داشته و در ایام زندگانی در طرطوس میزیسته و هم در آن مائه زندگانیرا بدرود کرده و در طرطوس مدفون گردیده. از کلمات اوست که میگفته بدا بحال آنکس که آسودگی خود را در آزار مردمان جوید و با بندگان خدای حیلت کند و با آنکه داند که او الله تعالی خیرالماکرین است. وقتی از او وصیتی خواستندگفت ترک آزار بهر طریق که دانی و بهر قسم که باشد. خواجه علیه الرحمه مضمون این بیانست که بنظم آورده:
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست.
لغت نامه دهخدا
مالینی. احمد بن محمد بن احمد. متوفی به سال 412 ه. ق. او راست: کتاب اربعین
لغت نامه دهخدا
از آن پس پس ازآن یا بعد ما که. پس ازآنکه: بعد ما که او را تحف بسیار بالقب کوچلک خانی هدیه داد مانند تیر از کمان سخت بجست
فرهنگ لغت هوشیار
اسم بیدمالیدن، پاکد کردن زنگ از روی آیینه شمشیر و سلاحهای دیگر بوسیله چوب بید و چوبهای دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرد مان
تصویر عرد مان
بد خوی، ستبراندام، سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عد مل
تصویر عد مل
کرکس نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیدم
تصویر عیدم
لادن کرتی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی علفی بدون گل که دارای ساقه های خاکستری رنگ است و در مناطق مرتفع کوهستانی می روید. توضیح با مراجعه بماخذی که در دسترس بود این گیاه را نشناختیم
فرهنگ لغت هوشیار
فروردین ماه فرس قدیم، روشنایی زا
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی دارویی جهت تسهیل هضم غذا بوته ای است که ریشه اش مورد
فرهنگ گویش مازندرانی
ماه یازدهم تبری
فرهنگ گویش مازندرانی