عیب نماینده. آنچه و آنکه عیب و نقص را بنمایاند: بیش جان را نکنم زنگ زده کآینه عیب نمایست مرا. خاقانی. در گفتن عیب دگران بسته زبان باش از خوبی خود عیب نمای دگران باش. واعظ قزوینی
عیب نماینده. آنچه و آنکه عیب و نقص را بنمایاند: بیش جان را نکنم زنگ زده کآینه عیب نمایست مرا. خاقانی. در گفتن عیب دگران بسته زبان باش از خوبی خود عیب نمای دگران باش. واعظ قزوینی
خدای مؤید دارد. خدای یاری دهد: گفت اید اﷲ الوزیر امیرالمؤمنین وی را (طاهر) از فروددست تر اولیاء و حشم خویش بدست گرفته و سینۀ او بشکافت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 135)
خدای مؤید دارد. خدای یاری دهد: گفت اید اﷲ الوزیر امیرالمؤمنین وی را (طاهر) از فروددست تر اولیاء و حشم خویش بدست گرفته و سینۀ او بشکافت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 135)
گیاهی است، کوهستانی او در قلل و شواهق روید به ارتفاع ذراعی، با شاخه های اغبر، و آن را برگ و تخم نباشد و سخت معقد و پرگره است و پوستی ستبر دارد. این پوست بگیرند و نرم بسایند و بر جراحتهای تازه ضماد کنند، گوشت برویاند. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی علفی، بدون برگ و بدون گل که دارای ساقه های خاکستری رنگ است و در مناطق مرتفع کوهستانی میروید. (فرهنگ فارسی معین، از مفردات ابن بیطار).
گیاهی است، کوهستانی ِ او در قلل و شواهق روید به ارتفاع ذراعی، با شاخه های اغبر، و آن را برگ و تخم نباشد و سخت معقد و پرگره است و پوستی ستبر دارد. این پوست بگیرند و نرم بسایند و بر جراحتهای تازه ضماد کنند، گوشت برویاند. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی علفی، بدون برگ و بدون گل که دارای ساقه های خاکستری رنگ است و در مناطق مرتفع کوهستانی میروید. (فرهنگ فارسی معین، از مفردات ابن بیطار).
ابن سعید مالکی مکنی به ابوالحسین. یکی از مشاهیر طبقۀ عرفا در مائۀ سیم هجریه بوده و با شیخ جنید و ابوالحسین نوری صحبت داشته و در ایام زندگانی در طرطوس میزیسته و هم در آن مائه زندگانیرا بدرود کرده و در طرطوس مدفون گردیده. از کلمات اوست که میگفته بدا بحال آنکس که آسودگی خود را در آزار مردمان جوید و با بندگان خدای حیلت کند و با آنکه داند که او الله تعالی خیرالماکرین است. وقتی از او وصیتی خواستندگفت ترک آزار بهر طریق که دانی و بهر قسم که باشد. خواجه علیه الرحمه مضمون این بیانست که بنظم آورده: مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست.
ابن سعید مالکی مکنی به ابوالحسین. یکی از مشاهیر طبقۀ عرفا در مائۀ سیم هجریه بوده و با شیخ جنید و ابوالحسین نوری صحبت داشته و در ایام زندگانی در طرطوس میزیسته و هم در آن مائه زندگانیرا بدرود کرده و در طرطوس مدفون گردیده. از کلمات اوست که میگفته بدا بحال آنکس که آسودگی خود را در آزار مردمان جوید و با بندگان خدای حیلت کند و با آنکه داند که او الله تعالی خیرالماکرین است. وقتی از او وصیتی خواستندگفت ترک آزار بهر طریق که دانی و بهر قسم که باشد. خواجه علیه الرحمه مضمون این بیانست که بنظم آورده: مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست.